شعر فارسی و مازندرانی(تبری)

متن مرتبط با «سید مهدی موسوی نژاد نماینده دشتستان» در سایت شعر فارسی و مازندرانی(تبری) نوشته شده است

روح اله نظرنژاد - شب نامه

  • امشب این باران مبر، دل با خودت گیلان مبر یا دلت گیلان مبر، یا امشب این باران مبر سمت لاهیجان مبر این چای خوش عطر حضور قوری طرح قجر تا سمت لاهیجان مبر تایباد ار باد می آید مپرس از زعفران می وزم تا تای باد این زیره را کرمان مبر چند شب نامه نوشتم از دو چشمت چند شب من غلط گفتم تو این شبنامه تا تهران مبر ترکمن چای لبت کرده مرا از "ما " جدا گر"دوشنبه" مال توست لطفی بکن " افغان" مبر مکر، می پیچد زشش سو، ازمیان کنگره از میان کنگره عهد مرا لوزان مبر یا به رفسنجان مبریا پسته لب خندان نما پسته لب خندان نما، سربسته رفسنجان مبر باد می نالد دوباره در کنار روسریت "ساریه,روح اله نظرنژاد ...ادامه مطلب

  • روح اله نظرنژاد - فراخوان

  • فراخوان رود در پای تو هنگامه ی طوفان دارد چشم برشانه ات اندیشه باران دارد لاجرم فاصله ای نیست میان شب و من بس که موهای تو پردامنه جریان دارد چشم مست تو که راه من و دل را میزد باز گویا هوس از حاکم کرمان دارد بیخ گوش تو چه گویم ز دلاویزی صبح بس که در حنجره ام وسوسه غلیان دارد تکیه بربام دلم همت والا طلبد ورنه ابر دل من حالت گیلان دارد کدخدایی کن و از کوچه دل بار مبند چندروزیست دلم میل خراسان دارد صبر کن تا به سراپرده ی ایمان برسد هان بلال لب من قصد فراخوان دارد (روح اله نظرنژاد ),روح اله نظرنژاد ...ادامه مطلب

  • روح اله نظرنژاد - کایر به کایر

  • کایر به کایر بالای پیراهن کمی آلوچه کاری تو کیوی چالوس و من انشوی ساری از لای به لای روسری بیرون نیفتد تاجِ گلوبندی زنارنج بهاری می بافی از نو یاس ها ما بین مویت اردیبهشتِ گیسوانت پنبه کاری بی اعتنایی می کنی یادت مگر نیست با من کنار دشت شالی وعده داری بیهوده از من می کنی پرهیز بگذار در اول شوال رسم روزه داری جامی عرق می بارد از این هرم شرجی تا بوسه گاهت می کشاند یادگاری " شِواش" می خوانی و می نالی ز تقدیر کایر به کایر پا ز زالو اشکباری همراه این باران بی هنگام هر سال کشت مرا با خود به دریا می سپاری یکبار دیگر صبح فروردین دستت در من شب نشا میکرد تا,روح اله نظرنژاد ...ادامه مطلب

  • سید مهدی موسوی

  • پدرم رفت داخل خانه پدرم دید مادرم را با... بعد، شب بود و حرکت چاقو خون مامان و گریه ی بابا مادرم سنگ قبر گمنامی ست مادرم هرزه بود، یک زن بد! پدرم سمبل شرافت بود! پدرم ماند توی حبس ابد 2 داخل خانه رفتم و دیدم زن خود را کنار مرد جوان بعد، دعوا و فحش بود و کتک زنم و گریه پیش یک چمدان از تمامی خاطرات بدم مانده یک عکس روی میز اتاق بچّه ای با لباس های کثیف جای امضای برگه های طلاق 3 پسرم رفت داخل خانه دید مردی نشسته پیش زنش دید لبخند می زنند به هم دید که دست می کشد به تنش پسرم با زنش معاشقه کرد جلوی چشم های عاشق مرد بعد هم از حضور سرزده اش darr; داخل خانه، عذرخواهی کر,سید مهدی موسوی,سید مهدی موسوی اشعار,سید مهدی موسوی نژاد,سید مهدی موسوی غزل پست مدرن,سید مهدی موسوی بعد از تو,سید مهدی موسوی نژاد نماینده دشتستان,سید مهدی موسوی شاعر تمام شده,سید مهدی موسوی کوهپر,سید مهدی موسوی والیبال ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها